سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/7/3
1:4 عصر

وصیتنامه شهید مریم فرهانیان

بدست قصر شیرین در دسته شهید و شهادت، وصیتنامه شهید مریم فرهانیان

 

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ وَ بِه نَستَعین اِنَّه خَیرُ ناصِرٍ وَ مُعین

وصیتنامه شهید مریم فرهانیان

وصیتم را با نام خدا، این بزرگترین بزرگترها، آن یگانه مطلق، این فریادرس مستضعفان، این در هم کوبنده کاخ ستمگران و یزیدیان، این منجی حق و عدالت، این فرستاده ی قرآن، این شنونده غم ها، این مشکل گشای دردها و ... شروع می کنم.
اول از هر چیز از انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی به اندازه فهم خودم و وظایفم که بر دوش دارم بگویم، انقلابی که با دادن خون هزاران شهید و هزاران معلول به اولین مرحله پیروزی خود رسید. انقلابی که در آن مردم، اسلام را، این کامل ترین دین را مبنای کار خود قرار دادند و از آن الهام گرفتند و وحدتی را که به دست آورده بودند، با توجه به دین اسلام و رهبری قاطع امام آن را حفظ کردند.

قدر این رهبر را بدانید و همواره پشت سر او باشید. از امام پیروی کنید. به پیام ها و فرمان ها و دستوارت اسلامی امام توجه کنید و سعی کنید از هر کلمه امام درس بگیرید.

امام را تنها نگذارید. این هوای نفسی را که امام از آن صحبت و سعی می کند آن را از وجود ما بزداید، شما هم سعی کنید که در این راه موفق شوید. سعی کنید خود را بشناسید که اگر خود را بشناسید خدا را شناخته اید. در هیچ کاری خدا را از یاد نبرید. و همواره به یاد خدا باشید و با هم به مهربانی رفتار کنید.

امام زمان را از یاد نبرید. همواره به فکر امام زمان باشید. همواره در راه اسلام باشید و برای تحقق بخشیدن به آرمان اسلام بکوشید و به قدرت الهی توجه داشته باشید که بالاتر و با عظمت تر از تمام قدرت هاست. هیچ وقت قدرت خدا را از یاد نبرید و سعی کنید که هر چه بهتر تزکیه نفس کنید. چیزی را که امام اینقدر درباره اش تکیه می کنندکه تزکیه نفس کنید. و در بین خطراتی که ما را تهدید می کنند هیچ خطری بالاتر از این نفس نیست که گاه انسان را به انحراف می کشاند و خود انسان متوجه نمی شود. قرآن بخوانید زیرا قرآن تمام دستورات زندگی را به شما می گوید. نهج البلاغه و صحیفه سجادیه هم همینطور.

مادر! اگر من سعادت شهادت را داشتم و شهید شدم، اصلا ناراحت نباش. ما همه امانت هستیم و همه ما از دنیا می رویم، زیرا این دنیا آزمایشگاهی است که خداوند بندگان خود را در آن، مورد آزمایش قرار می دهد. این ما هستیم که باید سعی کنیم و از این امتحان که بالاترین امتحان هاست سربلند بیرون بیاییم و در قیامت پیش خدا سرافکنده نباشیم.

یادم هست که در آخرین جلسه گفتگویی که با برادر شهیدم داشتم، درباره ی معاد برایم صحبت می کرد و می گفت در فکر آخرت باشید و بعد از این جلسه بود که مقام شهادت را به دست آورد. از صمیم قلب به او تبریک می گویم و از خدا می خواهم صداقتی همانند شهیدان به من عطا کند و سعادت این را بدهد که تنها و تنها در راه او قدم برداریم و برای رضای او کار کنیم. شهید کسی است که به آخرین مرحله کمال خود رسیده است و راهش را با آگاهی، ایمان و خلوص می پیماید و همیشه پیروز و جاوید است.

به ولایت فقیه ارج بنهیم و بدانیم که الان امام خمینی بر ما ولایت دارد و بدانیم تنها در این صورت در دنیا و آخرت موفق می شویم که با همدیگر صمیمی باشیم و با دشمن مقابله کنیم. چه دشمنانی که در درون ما هستند و چه دشمنان بیرونی.

من هم مانند برادر شهیدم (مهدی) هر چه یادم آمد نوشتم و اگر در گفتارم اشتباهی هست، به بزرگی خودتان ببخشید.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

مریم فرهانیان 

 پی نوشت:
_ کپی و استفاده از این مطلب حتی بدون ذکر منبع مجاز است.


89/6/12
2:31 عصر

جانباز قطع نخاع گردن

بدست قصر شیرین در دسته قصر شیرین، شهید و شهادت

بسم الله

از محارم است. از 16 سالگی تا کنون که الله تعالی، جنونش را در جزیره مجنون پذیرفته است افقی شده و فقط گردن به بالایش حواس پنجگانه را دارد. اما همان سر و گردن کار یک لشگر را انجام می دهد. روحیه بالایی دارد. من هم که سنگ نیستم. انسانم. آن هم جنس لطیفش. سنگ هم اگر بودم در قرآن گفته ای که وَ اِنَّ مِنَ الحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنَ الاَنهار، و همانا از سنگ ها هم نهر هایی بیرون می زند. یعنی دل سنگ هم حتی لطافت و انعطاف دارد. خب دیدنش سخت است دیگر. اما هم صحبتیش شیرین است. مرد به همین ها می گویند. نه به آنها که فقط حرف می زنند تازه در همان حرف زدن هایشان هم می لنگند. هر جانبازی را که تابه حال دیده ام هر چه مجروحیتش سخت تر بوده دلش لطیف تر بوده است. اخلاقشان چقدر خوب است. انگار نه انگار که این همه زجر و درد بدنی و جسمی را تحمل می کنند. اکثرشان بذله گو و خوش برخورد و متبسم هستند. چقدر صبورند آدم دیوانه می شود از این صبرشان. عشق است دیگر. برای همین شاعر گفت: علت عاشق ز علت ها جداست.


89/6/5
5:55 عصر

شهید منوچهر مدق

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های شخصی، شهید منوچهر مدق

بسم الله

زندگی شهید منوچهر مدق را هم خوانده ام هم از زبان همسرش شنیده ام. فکر کنم پارسال بود از سیما پخش شد. زیبا زندگی کرد و زیبا رفت. خب شهادت خوب است. شیرین است. اما چگونه شهید شدن هم شرط است. همان اول مثلا یک تیر خلاص بر مغز و تمام. یا سال های سال زجر بکشی و بعد تمام. زجر ها.! یعنی تا حد مرگ بروی و برگردی. خیلی سخت است. وحشتناک است. اما در همان وحشت آنچه درک می کنی و بر تو می افزاید حس کردن عظمت خداست. نزدیکی با خداست. هر دفعه اش که تا مرگ می روی با تمام سختی و فجیع بودنش وقتی به حال عادی برگشتی آنچه دیده ای و می بینی فقط خداست. عظمتش، مهربانیش، قدرتش، حضورش. او هم سال ها تا دم مرگ می رفت و بر می گشت. نه بهتر است بگویم خدا تا دم مرگ می برد و برش می گرداند. تا آخر هم شب رفتن وشهادت از راه رسید و برای همیشه او را پیش خودش بُرد. زندگی زیبایش را دوست دارم و شهادتش را نیز.


89/5/18
4:35 عصر

شهادت

بدست قصر شیرین در دسته دست نوشت های شخصی، شهادت

بسم الله

در یکی از مطلب های وبلاگ قطعه 26  جمله ای خواندم که چند روز پیش خودم به آن فکر می کردم.( آقای قدیانی گفته بود به نظرم اگر خدا بخواهد کسی شهید بشود، می شود. به این ربطی ندارد که یک روز در جبهه بوده و یا هشت سال.) من نیز چند روز پیش به این فکر می کردم که شهادت سن و سال خاصی ندارد، مختص قشر خاصی هم نیست. فقط همان بحث قرعه فال است. حضرت دوست باید انتخاب کند و ما باید کاری انجام دهیم و طوری زندگی کنیم که آنچنان مورد رضایت او باشد که انتخابمان کند. سن و نحوه شهادت را هم خودش تعیین می کند. در خط مقدم جبهه تن به تن باشی و شهید شوی یا در حین ماموریتی که از طرف نظام اسلامی به تو داده شده، توسط دشمنان اسلام ترور شوی یا در یک بمب گذاری در حین شرکت در یک مجلس اسلامی یا یک زیارتگاه الهی شهادت برایت رقم بخورد. سیزده ساله باشی یا جوان زیر سی سال و یا بالای چهل سال. زن باشی یا مرد. همه را خودش انتخاب می کند. و بعد از آنکه برایت رقم خورد، بدون هماهنگی با تو و بدون اطلاعت و پرسیدن نظرت، اجرایش می کند. دیگر زمان اینکه بگوییم می خواهم شهید شوم تمام شده است. کار به جایی کشیده و عقل به جایی رسیده است که  تشخیص می دهیم باید دنبال درست زندگی کردن برویم، آنطور که مورد رضای الله باشد و بعد فقط بگوییم الهی آن دِه که آن بِه. و بگوییم الهی اِفعَل بی ما اَنت اَهلُه. هر چه تو خواهی، فقط اِهدِنا الصِراطَ المُستَقیم.


<      1   2